کرامات امام حسن عسکری (ع)

کرامات امام حسن عسکری (ع)

على بن ابراهیم گوید: ابو هاشم داود بن قاسم گفت:

حقیقت صرات: من و گروهى که از جمله آنان حسن بن محمّد عقیقى و محمّد بن ابراهیم عمرى بودند در نزد صالح بن وصیف احمر زندانى بودیم، در این هنگام ابو محمّد علیه السّلام را با برادرش جعفر به زندان وارد کردند، ما پیرامون وى را گرفتیم و براى خدمت به آن جناب خود را آماده ساختیم، و صالح ابن وصیف هم نگهبان آن حضرت بود.      ( ادامه مطلب )


در این زندان مردى بود که او را جمحى می گفتند و لیکن وى می گفت: من علوى هستم، راوى گوید: حضرت عسکرى علیه السّلام فرمود: اگر در بین شما بیگانه نبود من به شما اطلاع می دادم در چه موقع از زندان آزاد خواهید شد، و در این وقت اشاره به آن مرد جمحى نمودند که از نزد آنها برود و او هم بیرون شد، پس از این فرمود: این مرد از شما نیست از وى حذر کنید، زیرا اکنون در میان لباس هاى او نوشته‏ هائى هست که تمام گفتگوى شما را نوشته و میخواهد آنها را به حاکم اطلاع دهد.

یکى از افراد زندانى بلافاصله برخاست و لباسهاى او را بازرسى کرد و معلوم شد که وى کلیه مذاکرات و جریانات زندان را نوشته و آماده کرده که به خارج اطلاع دهد، 
ابو هاشم گوید: حضرت ابو محمّد علیه السّلام روزها را در زندان روزه می گرفت و افطار او را غلامش از منزل مى‏ آورد و من هم روزه می گرفتم و در هنگام افطار پیرامون آن جناب اجتماع می کردیم و از غذاى او می خوردیم.

ابو هاشم گوید: یکى از روزها ضعیف شدم و روزه خود را افطار کردم، افطارم‏ در اطاق دیگرى بوسیله نان کعک انجام گرفت و جز خودم دیگرى از این قضیه اطلاع پیدا نکرد، پس از آن از اطاق بیرون شدم و خدمت آن جناب نشستم، حضرت عسکرى علیه السّلام به غلام خود فرمودند: ابو هاشم امروز روزه ندارد غذائى به وى بدهید تا بخورد، ابو هاشم گوید: من در این هنگام تبسم کردم.

امام علیه السّلام فرمود: براى چه خنده کردى؟ اى ابو هاشم هر گاه خواستى نیرومند شوى گوشت بخور نان کعک که قوت ندارد، عرض کردم: راست می گوئید و در این هنگام مقدارى غذا خوردم، بار دیگر فرمود: هر سه روز یک بار افطار کن و خود را گرفتار ضعف مزاج مگردان.

روزى که بنا بود آن حضرت را از زندان آزاد کنند غلامش آمد و عرض کرد:
افطارت را بیاورم؟ فرمودند: بیاورید و لیکن ما از وى نخواهیم خورد، هنگام ظهر افطارى او را آوردند و در عصر همان روز از زندان رهایش نمودند در حالى که صائم بودند در وقت خروج از زندان فرمودند: این غذا را بخورید گواراى شما باشد.