راهی ساده برای کسب محبت خدا
شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۷ ب.ظ
راهی ساده برای کسب محبت خدا

حقیقت صراط: آیا خدا را دوست دارید؟ تا پیش از این شاید قرص و محکم جواب این سوال را می دادید و می گفتید: بله، خدا را دوست دارم. اما بعد از این بهتر است در پاسخ به این سوال کمی احتیاط کنید.
چه جوابی بهتر است
شاید از خود بپرسید این سوالی نیست که جوابش نیاز به فکر و تفکر داشته باشد ما در دلمان مهر و محبتی نسبت به خدا احساس می کنیم و او را دوست داریم اما توصیه و سخن بزرگی در جواب این پرسش چیز دیگری است.
هرگاه به تو گفته شود: آیا خدا را دوست میداری؟ در پاسخ سکوت کن، چه اگر بگویی: نه، کافر شدهای، و اگر بگویی: آری، چون صفات محبان در تو نیست از خشم خداوند بپرهیز.
یکی از دانشمندان گفته است: در بهشت نعمتی برتر از نعمت اهل معرفت و محبت نیست، و در جهنم غذایی سخت تر از عذاب کسی که ادعای معرفت و محبت کند و آن را تحقق ندهد وجود ندارد. (راه روشن ترجمه کتاب المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاءجلد: 8 نویسنده: فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی)
اگر خدا را دوست داری باید خود را به کسوت محبان خدا درآوری و در این راه، راه و روش آنان را پیشه خود سازی از این رو باید دید چقدر میان ما با محبان واقعی خدا فرق است.
تعریف محبت
یکی از ارزشهای متعالی در فرهنگ اسلامی و بزرگترین عامل برای تقرب به خدای متعال، محبت اوست. خداوند در مقام استغنا هشدار میدهد که ما به شما نیازی نداریم و خیال نکنید که با ایمانتان، منتی بر خدا دارید. حتی اگر از دین برگردید، به خداوند ضرری نمیرسد و او کسانی را خواهد آورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند. این آیه به صراحت بر محبت و عشق طرفینی بین خدا و برخی از بندگان دلالت دارد. بالاترین انگیزهای که انسان را وادار میکند در مسیر تقرب به خدا گام بردارد، محبت خداست. هرچه انسان خدا را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر میخواهد به او نزدیک شود. حال این پرسش مطرح میشود که چه کنیم که محبت پیدا کنیم؟ محبت ارزشی متعالی است و به سادگی یافت نمیشود و نیاز به تلاش و کوشش در پیمودن راه آن دارد؛ البته همه مومنان مرتبهای از محبت خدا را دارند. قرآن نیز در اینباره میفرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ»(بقره 165)
راهسادهتر کسب محبت خدا این است که محبت با واسطه کسب کنیم و آن راهی است که در روایات بسیاری ذکر شده است که همه به دو حدیث قدسی منتهی میشوند؛ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى علیهالسلام أَحْبِبْنِی وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی خدای متعال به حضرت موسی وحی کرد که یا موسى مرا دوست بدار و کاری کن که مردم نیز مرا دوست بدارند!
مراتب ایمان و ارتباط با خدا
پرسشی که مطرح میشود این است که با این همه گرفتاریهای دنیا، زد و خوردها و رقابتها در مال و منال و پست و مقام، چگونه با خدا ارتباط پیدا کنیم؟ همه ما دوست داریم بهرهای از این مراتب داشته باشیم؛ چه کنیم تا محبت خدا در دل ما جایگزین بشود و همه چیزهای دیگر را فراموش کنیم و همه کارهایمان برای خدا باشد؟
همانگونه که بارها گفتهایم، ارزشهای الهی که در قرآن و روایات مطرح میشود و ادله عقلی نیز آنها را تأیید میکند، دارای مراتب است.
ایمان مراتبی دارد و ما نیز به همان اندازه که ایمان به این حقایق داریم، دلمان پر میزند که به این مراتب راهی پیدا کنیم و شباهتی به اولیای خدا پیدا کنیم. محبت مراتب زیادی دارد. یک مرتبهاش این است که ما میتوانیم لااقل آن را ادعا کنیم، یک مرتبه نیز محبت ابراهیم است و بین این مبدأ و آن منتها مراتب بسیاری است که دقیقا نمیشود گفت چند مرتبه است. سیر از این مبدأ به آن منتها ـ که اجمالا میدانیم چیزی هست و تفصیلا آن را نمیشناسیم ـ سیری تدریجی و طولانی میطلبد و اینگونه نیست که به وسیله آمپول یا تزریقی انسان به خود بیاید و ببیند مثل حضرت ابراهیم شده است. باید زحمت کشید، راه را شناخت و کوشید و همت به خرج داد، تا مراحلی از آن کمال را طی کرد.

چه جوابی بهتر است
شاید از خود بپرسید این سوالی نیست که جوابش نیاز به فکر و تفکر داشته باشد ما در دلمان مهر و محبتی نسبت به خدا احساس می کنیم و او را دوست داریم اما توصیه و سخن بزرگی در جواب این پرسش چیز دیگری است.
هرگاه به تو گفته شود: آیا خدا را دوست میداری؟ در پاسخ سکوت کن، چه اگر بگویی: نه، کافر شدهای، و اگر بگویی: آری، چون صفات محبان در تو نیست از خشم خداوند بپرهیز.
یکی از دانشمندان گفته است: در بهشت نعمتی برتر از نعمت اهل معرفت و محبت نیست، و در جهنم غذایی سخت تر از عذاب کسی که ادعای معرفت و محبت کند و آن را تحقق ندهد وجود ندارد. (راه روشن ترجمه کتاب المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاءجلد: 8 نویسنده: فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی)
اگر خدا را دوست داری باید خود را به کسوت محبان خدا درآوری و در این راه، راه و روش آنان را پیشه خود سازی از این رو باید دید چقدر میان ما با محبان واقعی خدا فرق است.
تعریف محبت
یکی از ارزشهای متعالی در فرهنگ اسلامی و بزرگترین عامل برای تقرب به خدای متعال، محبت اوست. خداوند در مقام استغنا هشدار میدهد که ما به شما نیازی نداریم و خیال نکنید که با ایمانتان، منتی بر خدا دارید. حتی اگر از دین برگردید، به خداوند ضرری نمیرسد و او کسانی را خواهد آورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند. این آیه به صراحت بر محبت و عشق طرفینی بین خدا و برخی از بندگان دلالت دارد. بالاترین انگیزهای که انسان را وادار میکند در مسیر تقرب به خدا گام بردارد، محبت خداست. هرچه انسان خدا را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر میخواهد به او نزدیک شود. حال این پرسش مطرح میشود که چه کنیم که محبت پیدا کنیم؟ محبت ارزشی متعالی است و به سادگی یافت نمیشود و نیاز به تلاش و کوشش در پیمودن راه آن دارد؛ البته همه مومنان مرتبهای از محبت خدا را دارند. قرآن نیز در اینباره میفرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ»(بقره 165)
راهسادهتر کسب محبت خدا این است که محبت با واسطه کسب کنیم و آن راهی است که در روایات بسیاری ذکر شده است که همه به دو حدیث قدسی منتهی میشوند؛ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى علیهالسلام أَحْبِبْنِی وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی خدای متعال به حضرت موسی وحی کرد که یا موسى مرا دوست بدار و کاری کن که مردم نیز مرا دوست بدارند!
مراتب ایمان و ارتباط با خدا
پرسشی که مطرح میشود این است که با این همه گرفتاریهای دنیا، زد و خوردها و رقابتها در مال و منال و پست و مقام، چگونه با خدا ارتباط پیدا کنیم؟ همه ما دوست داریم بهرهای از این مراتب داشته باشیم؛ چه کنیم تا محبت خدا در دل ما جایگزین بشود و همه چیزهای دیگر را فراموش کنیم و همه کارهایمان برای خدا باشد؟
همانگونه که بارها گفتهایم، ارزشهای الهی که در قرآن و روایات مطرح میشود و ادله عقلی نیز آنها را تأیید میکند، دارای مراتب است.
ایمان مراتبی دارد و ما نیز به همان اندازه که ایمان به این حقایق داریم، دلمان پر میزند که به این مراتب راهی پیدا کنیم و شباهتی به اولیای خدا پیدا کنیم. محبت مراتب زیادی دارد. یک مرتبهاش این است که ما میتوانیم لااقل آن را ادعا کنیم، یک مرتبه نیز محبت ابراهیم است و بین این مبدأ و آن منتها مراتب بسیاری است که دقیقا نمیشود گفت چند مرتبه است. سیر از این مبدأ به آن منتها ـ که اجمالا میدانیم چیزی هست و تفصیلا آن را نمیشناسیم ـ سیری تدریجی و طولانی میطلبد و اینگونه نیست که به وسیله آمپول یا تزریقی انسان به خود بیاید و ببیند مثل حضرت ابراهیم شده است. باید زحمت کشید، راه را شناخت و کوشید و همت به خرج داد، تا مراحلی از آن کمال را طی کرد.

شناخت مقدم است یا محبت؟
گاهی این سوال مطرح میشود که آیا شناخت مقدمه محبت است یا محبت مقدمه شناخت؟ به بیان سادهتر، اینکه میگوییم دنبال بیشتر کردن محبتمان به خدا هستیم، به این معناست که محبتی هرچند اندک داریم، اما میخواهیم بیشتر شود و برای بیشتر شدن آن به دنبال معرفت هستیم. بنابراین محبت بر معرفت مقدم است. از سوی دیگر انسان تا چیزی را نشناسد، آن را دوست نمیدارد. پس برای همان محبت اولیه نیز شناخت لازم است. ابتدا انسان ایمانی پیدا میکند و به مقتضای آن ایمان عملی انجام میدهد. وقتی عمل را انجام میدهد، ایمانش تقویت میشود و با تقویت ایمان عمل بهتر و بیشتری انجام میدهد. این رابطه هر قدر ادامه پیدا کند موجب رشد و باروری بیشتر میشود و انسان به کمالات بیشتری میرسد. این رابطه گاهی بیواسطه و آشکار است، اما گاهی نیز واسطه میخورد و نوعی دور پنهان دارد.
شناخت؛ شرط لازم
به هر روی، ما باید راه کامل کردن محبتمان را بدانیم. بنابر این اگر بگوییم برای ادامه راه تکامل، تقرب، بندگی، محبت و کسب همه ارزشهای متعالی الهی، نیازمند تقویت معرفت هستیم، سخنی به گزاف نگفتهایم؛ البته باید توجه داشته باشیم که علم و معرفت علت تامه نیست. معرفت زمینه را برای رشد فراهم میکند، اما به شرط این که همت و اراده انسان به آن اضافه شود و خواست هم روی آن بیاید. وگرنه ممکن است اثر معکوس بدهد. ولی به هر حال برای این که انسان بتواند راهی الهی را طی کند و به کمالات خداپسند برسد، کسب معرفت و ازدیاد علم و شناخت شرط لازم است.
با اینهمه گرفتاریهای دنیا، زد و خوردها و رقابتها در مال و منال و پست و مقام، چگونه با خدا ارتباط پیدا کنیم؟ همه ما دوست داریم بهرهای از این مراتب داشته باشیم؛ چه کنیم تا محبت خدا در دل ما جایگزین بشود و همه چیزهای دیگر را فراموش کنیم و همه کارهایمان برای خدا باشد؟
علت اینکه ما آن طوری که باید خدا را دوست نمیداریم این است که کمالاتش را درک نمیکنیم. حتى کمالات اولیای خدا، پیغمبر اکرم، امیرمومنان و سایر ائمه اطهار صلواتاللهعلیهماجمعین و امامزادگان را نمیشناسیم و گاهی متأسفانه آن قدر دور میمانیم که مثلا برای بعضی سوال میشود که العیاذبالله مثلا فلان عالم یا مجتهد یا فیلسوف، خدا را بهتر میشناخت یا حضرت معصومه سلاماللهعلیها.
راهی ساده برای کسب محبت خدا
راه سادهتر کسب محبت خدا این است که محبت با واسطه کسب کنیم و آن راهی است که در روایات بسیاری ذکر شده است که همه به دو حدیث قدسی منتهی میشوند؛ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى علیهالسلام أَحْبِبْنِی وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی خدای متعال به حضرت موسی وحی کرد که یا موسى مرا دوست بدار و کاری کن که مردم نیز مرا دوست بدارند!
حضرت موسی عرض کرد: خدایا تو میدانی که من هیچ کس را همانند تو دوست نمیدارم. تو محبوبترین موجود نزد من هستی، اما دلهای مردم که دست من نیست. چگونه آنها را محب تو قرار بدهم؟ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ: فَذَكِّرْهُمْ نِعْمَتِی وَ آلَائِی؛ خداوند فرمود: نعمتهای من را به یادشان بیاور. آنها بهگونهای خلق شدهاند که وقتی بدانند کسی به آنها محبت کرده، دوستش میدارند.
این فطری انسان است و خداوند درونمایه آن را در همه انسانها قرار داده است که اگر بدانند کسی صادقانه به آنها محبت میکند و توقع عوضی از آنها ندارد، دوستش میدارند. خدا به حضرت موسى میفرماید: نعمتهای من را به یاد مردم بیاور! علت اینکه مردم آن اندازهای که میدانند و میتوانند مرا دوست نمیدارند، این است که به نعمتهای من توجه ندارند.
گاهی این سوال مطرح میشود که آیا شناخت مقدمه محبت است یا محبت مقدمه شناخت؟ به بیان سادهتر، اینکه میگوییم دنبال بیشتر کردن محبتمان به خدا هستیم، به این معناست که محبتی هرچند اندک داریم، اما میخواهیم بیشتر شود و برای بیشتر شدن آن به دنبال معرفت هستیم. بنابراین محبت بر معرفت مقدم است. از سوی دیگر انسان تا چیزی را نشناسد، آن را دوست نمیدارد. پس برای همان محبت اولیه نیز شناخت لازم است. ابتدا انسان ایمانی پیدا میکند و به مقتضای آن ایمان عملی انجام میدهد. وقتی عمل را انجام میدهد، ایمانش تقویت میشود و با تقویت ایمان عمل بهتر و بیشتری انجام میدهد. این رابطه هر قدر ادامه پیدا کند موجب رشد و باروری بیشتر میشود و انسان به کمالات بیشتری میرسد. این رابطه گاهی بیواسطه و آشکار است، اما گاهی نیز واسطه میخورد و نوعی دور پنهان دارد.
شناخت؛ شرط لازم
به هر روی، ما باید راه کامل کردن محبتمان را بدانیم. بنابر این اگر بگوییم برای ادامه راه تکامل، تقرب، بندگی، محبت و کسب همه ارزشهای متعالی الهی، نیازمند تقویت معرفت هستیم، سخنی به گزاف نگفتهایم؛ البته باید توجه داشته باشیم که علم و معرفت علت تامه نیست. معرفت زمینه را برای رشد فراهم میکند، اما به شرط این که همت و اراده انسان به آن اضافه شود و خواست هم روی آن بیاید. وگرنه ممکن است اثر معکوس بدهد. ولی به هر حال برای این که انسان بتواند راهی الهی را طی کند و به کمالات خداپسند برسد، کسب معرفت و ازدیاد علم و شناخت شرط لازم است.
با اینهمه گرفتاریهای دنیا، زد و خوردها و رقابتها در مال و منال و پست و مقام، چگونه با خدا ارتباط پیدا کنیم؟ همه ما دوست داریم بهرهای از این مراتب داشته باشیم؛ چه کنیم تا محبت خدا در دل ما جایگزین بشود و همه چیزهای دیگر را فراموش کنیم و همه کارهایمان برای خدا باشد؟
علت اینکه ما آن طوری که باید خدا را دوست نمیداریم این است که کمالاتش را درک نمیکنیم. حتى کمالات اولیای خدا، پیغمبر اکرم، امیرمومنان و سایر ائمه اطهار صلواتاللهعلیهماجمعین و امامزادگان را نمیشناسیم و گاهی متأسفانه آن قدر دور میمانیم که مثلا برای بعضی سوال میشود که العیاذبالله مثلا فلان عالم یا مجتهد یا فیلسوف، خدا را بهتر میشناخت یا حضرت معصومه سلاماللهعلیها.
راهی ساده برای کسب محبت خدا
راه سادهتر کسب محبت خدا این است که محبت با واسطه کسب کنیم و آن راهی است که در روایات بسیاری ذکر شده است که همه به دو حدیث قدسی منتهی میشوند؛ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى علیهالسلام أَحْبِبْنِی وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی خدای متعال به حضرت موسی وحی کرد که یا موسى مرا دوست بدار و کاری کن که مردم نیز مرا دوست بدارند!
حضرت موسی عرض کرد: خدایا تو میدانی که من هیچ کس را همانند تو دوست نمیدارم. تو محبوبترین موجود نزد من هستی، اما دلهای مردم که دست من نیست. چگونه آنها را محب تو قرار بدهم؟ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ: فَذَكِّرْهُمْ نِعْمَتِی وَ آلَائِی؛ خداوند فرمود: نعمتهای من را به یادشان بیاور. آنها بهگونهای خلق شدهاند که وقتی بدانند کسی به آنها محبت کرده، دوستش میدارند.
این فطری انسان است و خداوند درونمایه آن را در همه انسانها قرار داده است که اگر بدانند کسی صادقانه به آنها محبت میکند و توقع عوضی از آنها ندارد، دوستش میدارند. خدا به حضرت موسى میفرماید: نعمتهای من را به یاد مردم بیاور! علت اینکه مردم آن اندازهای که میدانند و میتوانند مرا دوست نمیدارند، این است که به نعمتهای من توجه ندارند.
۹۳/۰۹/۰۱