فلسفه وصیت چیست ؟
جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۹ ب.ظ
فلسفه وصیت چیست ؟
حقیقت صراط: هرگونه تغییر و تبدیل در وصیت ها به هر صورت و به هر مقدار باشد گناه است و وصیّت كنندگان، به پاداش مىرسند هر چند كسى وصیّت آنان را تغییر دهد.
( ادامه مطلب )
فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره ـ 181)
پس هر كس كه آن (وصیّت را) بعد از شنیدن، تغییر دهد، گناهش تنها بر كسانى است كه آن را تغییر مىدهند، همانا خداوند شنوا و داناست.
آیه فوق ممكن است اشاره به این حقیقت باشد كه خلافكاری هاى" وصى" (كسى كه عهدهدار انجام وصایا است) هرگز اجر و پاداش وصیت كننده را از بین نمىبرد، او به اجر خود رسیده و تنها گناه بر گردن وصى است كه تغییرى در كمیت یا كیفیت و یا اصل وصیت داده است. و اگر بر اثر خلافكارى وصى، اموال میت به افرادى داده شود كه مستحق نیستند (و آنها نیز از این موضوع بىخبر باشند) گناهى بر آنها نیست، گناه تنها متوجه وصى است كه دانسته چنین عمل خلافى را انجام داده است.
در واقع این آیه هشدارى است به كسانى كه در صدد تغییر و یا تبدیل وصیّت دیگران برمىآیند. اگر كسى بعد از شنیدن و با خبر شدن از موضوع وصیّت و موارد مصرف آن، دست به تغییر یا تبدیل آن بزند، گناه این تغییر و تبدیل به گردن همان كسى است كه این عمل ناشایست را مرتكب شده است، ولى وصیّت كننده به پاداش خود مىرسد.
مثلًا اگر كسى وصیّت كند كه به صد فقیر كمك شود، ولى به جاى صد فقیر، اموال او را به دیگران دهند و آنان نیز خبر نداشته و مال را مصرف كنند، در این صورت وصیّت كننده كه از دنیا رفته، به پاداش كمك به فقرا مىرسد و گیرندگان بىخبر هم گنهكار نیستند، در این میان، گناه تنها به عهدهى كسى است كه وصیّت را تغییر داده است و باید بداند كه خداوند شنوا و آگاه است و كیفر این خیانت را در دنیا و آخرت به او خواهد داد.
در حدیث مىخوانیم: وصیّت را اگر چه به نفع یهودى یا نصرانى باشد، تغییر ندهید. (تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 159)
پیامهای آیه:
1ـ تغییر وصیّت از سوى دیگران، حرام است. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» ، «فَإِنَّما إِثْمُهُ»
2ـ حقّ مالكیّت، بعد از مرگ نیز محترم است و كسى حقّ تغییر وصیّت را ندارد. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» ، «فَإِنَّما إِثْمُهُ»
3ـ گناه آگاهانه و مغرضانه، خطرناكتر است. «بَعْدَ ما سَمِعَهُ»
4ـ در وصیّت كردن، باید شاهد گرفت. «بَعْدَ ما سَمِعَهُ»
5ـ وصیّت كنندگان، به پاداش مىرسند هر چند كسى وصیّت آنان را تغییر دهد. «إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ»
در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آنها نیست، جامعیت قوانین اسلام اجازه نمىدهد كه این خلاها پر نشود، لذا در كنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مىدهد نسبت به یك سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ) خویش تصمیم بگیرند
6ـ ایمان به اینكه ما در محضر خدا هستیم، بهترین عامل تقوى و دورى از تغییر و تبدیل وصیّت مردم است. «فَمَنْ بَدَّلَهُ» ، «إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
و در ادامه در آیه بعد می خوانیم:
فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (بقره ـ 182)
پس كسى كه از انحراف وصیّت كننده (و تمایل بىجاى او به بعض ورثه) یا از گناه او (به اینكه به كار خلافى وصیّت كند،) بترسد و میان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نیست (و مشمول قانون مجازات تبدیل وصیّت نمىشود،) همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
صاحب تفسیر مجمع البیان كلمهى «جَنَفاً» را به معناى تمایل به انحرافِ ناآگاهانه و كلمهى «إِثْمَ» را به معناى گناه آگاهانه گرفته است.
آنچه در اسلام ممنوع شده، تغییر و تبدیل وصیّتهاى صحیح است، ولى اگر وصیّت سبب فتنه مىشود و یا خلاف موازین شرع بود، تغییر آن اشكال ندارد.
چنان كه اگر وصیّت كننده بیش از یك سوم اموالش را وصیّت كند، مىتوان آن مقدار را كم نمود، اگر سفارش به گناه كرد، مىتوان وصیّت را تغییر داد، یا اگر عمل به وصیّت ایجاد فتنه و فساد مىكند، مىتوان زیر نظر حاكم اسلامى در وصیّت تغییراتى داد. به هر حال در اسلام بنبست وجود ندارد و چون مسیر تمام اعمال رسیدن به تقواست، مىتوان بر اساس تقوا تمام موارد ضد تقوا را اصلاح كرد.
ذکر یک نکته:
انسان باید وصیت خود را وسیلهاى براى جبران و ترمیم كوتاهی هاى گذشته قرار دهد، حتى اگر كسانى از بستگان نسبت به او بىمهرى داشتند از طریق وصیت، به آنها محبت كند.
در روایات مىخوانیم پیشوایان اسلام مخصوصاً نسبت براى خویشاوندانى كه از در بىمهرى با آنها در مىآمدند وصیت مىكردند و مبلغى را براى آنها در نظر مىگرفتند، تا رشته گسسته محبت را دوباره برقرار سازند، بردگان خود را آزاد مىكردند یا وصیت به آزادى آنها مىنمودند.
پیامهای این آیه:
1ـ اصل اهم و مهم را باید مراعات كرد. احترام به وصیّت مهم است، ولى رفع فتنه و اصلاح امور مسلمین مهمتر است. «فَمَنْ خافَ» ، «فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»
2ـ تغییر وصیّت باید براساس فتنهزدایى و اصلاح باشد. «فَمَنْ خافَ» ، «فَأَصْلَحَ»
و سخن آخر:
فلسفه وصیت
از قانون ارث تنها یك عده از بستگان آن هم روى حساب معینى بهرهمند مىشوند در حالى كه شاید عده دیگرى از فامیل، و احیاناً بعضى از دوستان و آشنایان نزدیك، نیاز مبرمى به كمك هاى مالى داشته باشند.
و نیز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آنها نیست، جامعیت قوانین اسلام اجازه نمىدهد كه این خلاها پر نشود، لذا در كنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مىدهد نسبت به یك سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ) خویش تصمیم بگیرند.
آنچه در اسلام ممنوع شده، تغییر و تبدیل وصیّتهاى صحیح است، ولى اگر وصیّت سبب فتنه مىشود و یا خلاف موازین شرع بود، تغییر آن اشكال ندارد
از اینها گذشته گاه انسان مایل است كارهاى خیرى انجام دهد اما در زمان حیاتش به خاطر نیازهاى مالى خودش موفق به این امر نیست، منطق عقل ایجاب مىكند كه او از اموالى كه زحمت تحصیل آن را كشیده براى انجام این كارهاى خیر ، لااقل براى بعد از مرگش محروم نماند.
مجموع این امور موجب شده است كه قانون وصیت در اسلام تشریع گردد و آن را با جمله " حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ" تأكید فرموده است.
البته وصیت منحصر به موارد فوق نیست، بلكه انسان باید وضع دیون خود و اماناتى كه به او سپرده شده و مانند آن را در وصیت مشخص كند، به گونهاى كه هیچ امر مبهمى در حقوق مردم یا حقوق الهى كه بر عهده او است وجود نداشته باشد.
در روایات اسلامى تاكیدهاى فراوانى در زمینه وصیت شده، از جمله در حدیثى از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مىخوانیم:
ما ینبغى لامرء مسلم ان یبیت لیلة الا و وصیته تحت راسه: " سزاوار نیست مسلمان شب بخوابد مگر اینكه وصیتنامهاش زیر سر او باشد." (وسائل الشیعه جلد 13 صفحه 352)
البته جمله "زیر سر بودن "به عنوان تاكید است، و منظور آماده بودن وصیت است.
در روایت دیگرى مىخوانیم: من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة :" كسى كه بدون وصیت از دنیا برود ، مرگ او مرگ جاهلیت است." (وسائل الشیعه جلد 13 صفحه 352)
۹۳/۰۹/۰۷