خورشید در پس واژه ها
خورشید در پس واژه ها
درباره تمام عناصر این حادثه شاید صدها تعبیر و هزاران واژه به کار رفته باشد. در هر زبان و آیینی، قدیمیترین واژهها، به موعود آخرالزمانی اختصاص دارد. دیرینگی این باور و کهنگی واژگان، در عین زنده و پویا بودن آن، همواره علاقهمندان را به معنا کردن و مصداقیابی میکشاند و در هر عصری حوادث گوناگون، تاریخهای زمانی خاص و شخصیتهای ویژه، مورد توجه قرار میگیرند و در بسیاری از موارد، افکار عمومی نیز به بازی گرفته شده و از این باور سوء استفاده میشود.
نکتهای که در این نوشتار به تبیین آن میپردازیم، فرایند دگرگونی زبان و کاربرد معانی و الفاظ است که در موضوع مورد بحث یعنی حکومت جهانی موعود، مدخلیت دارد. برای آشناتر شدن با این بحث، در مرحله اول مثالهایی را بیان میکنیم: انسانها در روزگاران قدیم از درخت و چوب در خانهسازی و وسایل منزل استفاده میکردند. پس از گذشت زمان و بالارفتن دانش و تجربه بشر، به تدریج ظروف سفالی و فلزاتی چون مس و آهن برای ساخت اسباب به کار رفت تا اینکه بشر توانست مواد پلاستیکی را تولید کند.
بهرهگیری از مواد طبیعی در دورهای و جایگزینی مواد مصنوعی در دورهای دیگر، نتوانست ذائقه بشر را تغییر دهد. به این سیر تحول توجه کنید: میز و صندلی از کُنده درخت، میز و صندلی با چوب تراشیده شده ، فلزی ، فلز و چوب، پلاستیکی ، پلاستیکی در طرح چوب، مصنوعی در طرح خام درختی، چوبی با پرداختهای صنعتی و رنگ ، مواد ترکیبی با بافتهای طبیعی و مصنوعی، صندلیهای سیمانی معمولی با رنگ ساده و یا رنگآمیزی چوبی و نیز سیمانی نقشبرجسته درختی.
دهها نوع دیگرهم شاید وجود داشته باشد، اما منظور ما از این مثال چیست؟ همان طور که مشاهده میشود، مفهوم درخت و چوب بارها با مصادیق گوناگون در ذهن مردم منعکس میشود، اما واقعیت این است که تصویر چوبی ثابت است، اما نوع آن که طبیعی، مصنوعی یا نقش و رنگ است تغییر کرده است . این مثال را به خاطر بسپارید تا بعد.
مثال دیگر اینکه انسانهای اولیه از تصویرگری بر روی دیوار غارها به ثبت و انتقال پیام می پرداختند. با پیشرفت بشر، ابزار و اجناس دیگری نیز در این راستا به کار بسته شد تا به صنعت تولید کاغذ و سپس چاپ و نشر رسید . در عصر ما رایانه و تلفن همراه عرصه ارتباطات را متحول ساخته و باز هم شاهد این هستیم که نقاشی، تصویر و شکلک به جهت امکان، سرعت و چکیده بودن در انتقال پیام، جایگزین متن میشود. شاید بتوان این پدیده را بازگشت به دوران پارینه سنگی دانست!
یک مثال روشنتر.... ، اخوان ثالث مینویسد: به او گفتم بیا تفننی کنیم، هر کدام دو بیت بسازیم با واژههایی که مال زمان سعدی باشد، یعنی مفهوم و رایج زمان سعدی و در عالم مثلاً پند و نصیحت که یک جوان امروزی بفهمد، ولی سعدی از آن سر در نیاورد، با وجود آنکه چون سعدی، فارسیدان و استاد سخن کم داریم... من این دو بیت را گفتم شاید به عنوان شاهد به درد محققی زبانشناس بخورد...
ضد ضربه است ساعتت، اما
زیر پتکش نگستری بهتر
ضد آب است لیک در حمام
زیر دوشش نیاوری، بهتر!
هنوز تا رسیدن به نکته اصلی یک گام دیگر باقی است . به اطراف خود نگاه کنید، جهان در حال تبدیل شدن به یک دهکده کوچک است که همه همدیگر را میشناسند و از احوال یکدیگر خبر دارند . اطلاعات شخصی چون شغل ، علاقهمندیها، ازدواج و خاطرات افراد برای همه قابل دسترسی است .
در این روستای چند میلیاردی هر کس یک کد دارد که با آن کد دیده، شنیده، درک، شناسایی و ردیابی میشود. بسیار دور نیست که چنین امکانی برای همه انسانها به وجود بیاید . ریزپردازندهها هر روز کوچکتر میشوند و تسلط بشر بر امواج بیشتر میشود . هر شخص دارای رایانه بسیار کوچکی خواهد شد که تمام نیازهای ارتباطی او را برآورده میسازد.
به نظر شما سرنوشت این ابزارهای رسانهای چه خواهد بود؟ شاید بگویید یک انفجار اتمی بزرگ همه این تکنولوژیها را از بین خواهد برد. اما شاید گزینه دیگری هم وجود داشته باشد . وقتی شما احساس کنید رازهایتان توسط ابزار نوین در گوش همه نجوا میشود و رازمگویی نمانده و هیچ حجابی بین خواستهها و دانستههای شخصی و عمومی قابل فرض نیست و همه چیز تحت کنترل و قابل بررسی است حتی گذشتهها، آن هنگام است که حس آزادیخواهی شما ممکن است به خروش بیاید و نهضت بازگشت به طبیعت را برای رهایی از شرّ این تکنولوژی بیاخلاق، برپاکند! البته این یک فرض است!
اکنون گریزی به موضوع حکومت جهانی داشته باشیم. به تمام واژههایی فکر کنید که در این باره مطرح شده و کلید واژهها را مرور کنید. جنگ، دجال، شمشیر، 666، آرماگدون، سفیانی، پرچمهای سیاه، سوشیانت، و ... دهها عبارت و داستان و پیشبینی دیگر که در سینه گذشتگان و کتابها ماندگار شده است.
این گزارهها در زمان خود از بار معنایی مخصوصی برخوردار بودند، ضمن آنکه رمزآلود بیان شدهاند، چون مربوط به آینده هستند. انسانها در هر دوره تلاش کردهاند معانی و مصداقهای این جریان را بر واقعیتهای اطراف خود تطبیق کنند.
از همین رو گاهی ظهور را فرایندی ضد علم دانستهاند و گاه اتفاقی منطبق بر دستاوردهای علمی بشر و گاه پدیدهای بسیار پیشرفته و مافوق دانش بشری. مقدار زیادی از این گمانهزنیها به علت دقت نکردن در زندگی واژهها و دگرگونی معنا در گذشت زمان است . برای نمونه به عبارت قیام با شمشیر توجه کنید . این عبارت در زمان خود بار معنایی مشخصی داشته، چون در آن عصر نیروهای نظامی از سلاح سرد استفاده میکردند.
با پیشرفت ابزارها و ورود سلاحهای گرم ، این پرسش به وجود آمد که قیام مقدسی که در روایات تاریخی به آن اشاره شده، چگونه خواهد بود؟ اینجاست که دستههای مختلف فکری به میان میآید و عدهای حاضر به تغییر در معنای متون کهن نمیشوند و عدهای نیز صنعت روز را همان وعده تاریخی میدانند و هر لحظه به جهت این شواهد، منتظر ظهور هستند.
گروهی نیز با رد نکردن پیشرفتهای بشری، در فکر توجیه روایات برآمده و راه حلی میانه ارایه میکنند که همان از بین رفتن ابزار نوین به دلایل نامشخص و قیام با شمشیر است. دو مطلب کوچک را به ذهن بسپارید. شاید مراد از شمشیر همان نماد جنگ و مبارزه باشد، نه نوع سلاح و دیگر این که با روی کار آمدن ابزار جنگی الکترونیک، تکلیف برداشتهای گذشته چیست؟
اکنون که آهسته آهسته ، قصد ما از مثالهای بالا روشن میشود، یک نمونه کاملاً فرضی را مطرح می کنیم؛ اگر هزار سال پیش گفته میشد وقتی ظهور اتفاق میافتد که مردم با نقاشی، کتابت میکنند و مینویسند، آیا بدین معنا میبود که انسانها پس از انفجار هستهای به دوره غارنشینی باز میگردند یا به جای حروفچینی کلمات، از شکلکها در یاهو مسنجر یا همراه خود استفاده میکنند؟! و شاید معنای دیگری داشته باشد که ما نمیدانیم!
آیا با این نگاه به کلمههای حکومت جهانی، موعود، ظهور، انتظار، قیام، انتقام و ... اندیشیدهایم؟ بنابراین پیشنهاد ما این است که به جای آن که درباره حوادث پیش و پس از ظهور، به ضرس قاطع سخن بگوییم، همواره احتمالات دیگر را نیز در نظر داشته باشیم و بیشتر به اصل مسئله و تکلیف خود در برابر آن بیندیشیم.