خصوصیات عالم برزخ
يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ب.ظ
خصوصیات عالم برزخ
جقیقت صراط: موجودی که در عالم برزخ
است ماده ندارد؛ اما شکل و صورت و حد و کم و کیف و أعراض فعلیه را
دارد؛ یعنی دارای اندازه و حدود است، دارای رنگ و بوست. صورت مردمان برزخی رنگ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی و مسرت و غضب و نگرانی هست، در آنجا نور هست.
خصوصیات عالم برزخ
انسان که از این دنیا می رود، به عالم دیگری به نام برزخ وارد می شود و در آنجا هست تا وقتی که در صور دمیده شود و مردم از قبرها بیرون آیند، در آن وقت به عالم قیامت وارد می شوند. برزخ به معنای فاصله است، فاصله بین دو خشکی یا دو آب یا دو چیز دیگر را برزخ گویند و چون عالمی که انسان پس از مردن در آنجا به سر می برد، فاصلهایست بین عالم دنیا و قیامت، آن را عالم برزخ گویند. برای آنکه خصوصیات عالم برزخ قدری روشن شود، باید توضیح بیشتری در این باره داده شود.
بین این عالَم که عالم جسم و جسمانیات است ـ که فعلاً در آن زندگی مادی خود را میگذرانیم ـ و بین عالم اسماء و صفات الهی، دو عالم است: یکی عالم مثال و دیگری عالم نفس. عالم مثال را عالم برزخ، و عالم نفس را عالم قیامت نیز گویند. و انسان تا از این دو عالم نگذرد به مقام اسماء و صفات الهیه نخواهد رسید؛ کما اینکه انسان تا از عالم برزخ نگذرد به عالم قیامت نمیرسد و به مقام اسماء و صفات کلیه الهیه نمیرسد مگر آنکه از نفس و قیامت عبور کند. و مراد از قیامت در اینجا قیامت کبری است؛ چون دو قیامت داریم: یکی قیامت صغری، و آن عبارت است از مردن و وارد در عالم برزخ شدن؛ و بر همین اصل رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ؛ هر کس بمیرد قیامت او برپا شده است». دیگری قیامت کبری، و آن عبارت است از خروج از عالم برزخ و مثال و داخل شدن در عالم نفس و قیامت. وقتی که مردم از عالم قبر خارج و به سوی عالم ظهورات نفس کلیه رهسپار می گردند، قیامت کبرای آنان بر پا شده است.
عالم ماده دارای هیولی و طبع و جسم و جسمانیات است و عالم نفس، تجرد مطلق از ماده و آثار ماده است؛ ولی عالم برزخ فاصله بین این دو عالم است؛ یعنی ماده نیست ولی آثار ماده از «کَیف» و «کَم» و «أیْن» و غیرها را دارد. ماده، جوهریست که قبول تشکل می کند و صورت جسمیه بر او عارض می گردد، و آثار جسم نیز در او پیدا می شود؛ و به واسطه قبول تشکل و تجسم، آن أعراض انفعالیهای که در جسم پیدا می شود در ماده نیز پیدا می شود، و مثل همین مادهای که در این عالم هست و به صور مختلفه درآمده و مردم میبینند، چون خاک و سنگ و آب و درخت و بدن انسان و بدن حیوان و أمثال ها در میآید.
اما آنچه در روایات به آن اشاره شده است این است كه بین این جهان مادی و زمانی كه قیامت كبری به وجود میآید، برزخ است و انسان ها بعد از مرگ به آنجا منتقل میشوند و مۆمنین در آنجا خوش و خرم هستند و كافرین معذّب و بعد از قیامت كبری، حسابرسی انسان ها شروع میشود و عدهای به جهنم و عدهای به بهشت خواهند رفت
موجودی که در عالم برزخ است ماده ندارد؛ اما شکل و صورت و حد و کم و کیف و أعراض فعلیه را دارد؛ یعنی دارای اندازه و حدود است، دارای رنگ و بوست. صورت مردمان برزخی رنگ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی و مسرت و غضب و نگرانی هست، در آنجا نور هست.
برزخ متصل و برزخ منفصل چیست؟
این بحث از چند ناحیه مورد بحث واقع میشود یكی از لحاظ دینی است و دیگری از لحاظ فلسفی و سومی از لحاظ عرفانی.
اما از نظر دینی، در قرآن كریم كلمه برزخ به معنای حدّ فاصل دو چیز به كار برده شده است، در سوره (الرّحمن - 19-20) میفرماید: "موج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان.." یعنی دو دریای آب شور و شیرین در كنار هم قرار دارند و یك حد فاصلی بین آن دو است طوری كه یكی در دیگری نفوذ نمیكند، البته در روایات ما این دو دریا تفسیر به دریای نبوت و امامت شده است و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ثمره این دو دریا هستند.
اما آنچه در روایات به آن اشاره شده است این است كه بین این جهان مادی و زمانی كه قیامت كبری به وجود میآید، برزخ است و انسان ها بعد از مرگ به آنجا منتقل میشوند و مۆمنین در آنجا خوش و خرم هستند و كافرین معذّب (اعتقادات صدوق، ص 29) و بعد از قیامت كبری، حسابرسی انسان ها شروع میشود و عدهای به جهنم و عدهای به بهشت خواهند رفت.
اما از نظر فلاسفه، حكمای اسلامی قائلند عالم برزخ همان عالم مثال است، و عالم مثال دو گونه است. مثال متصل (برزخ متصل) و مثال منفصل (برزخ منفصل).
مثال منفصل: جهانی است كه قائم به خود بوده و از نفوس جزئیه متخیله بی نیاز و مستقل میباشد.
مثال متصل: جهانی است قائم به نفوس جزئیه و پیوسته در متخیله افراد آدمی ظهور میكند.
ملاصدرا فیلسوف مسلمان شیعی میفرماید: جهان به صورت كلی سه قسم است: 1- جهان حسّی و دنیا 2- جهان غیب و آخرت 3- عالم عقل و مادی. برزخ منفصل حد فاصل جهان حسّ و عالم آخرت است و جهان اَوسط شمرده میشود. همان گونه كه در انسان هم این سه جهان قابل تصور است: 1- عقل 2- خیال 3- اعضای حسی. همان طور كه قوه خیال حد فاصل، قوه عقل و اعضای حسی انسان قرار دارد، عالم عقل هم حد فاصل جهان غیب و جهان حسّی است. از این جهت یكی را برزخ متصل مینامیم زیرا از انسان جدا نیست و دیگری را منفصل، زیرا از انسان جداست.
خلاصه از نظر فلاسفه، برزخ، بین عالم عقلی و عالم ماده قرار دارد و در عالم برزخ آثار ماده مثل كمّ - كیف و... وجود دارد ولی خود ماده وجود ندارد.
اما از نظر عرفا، میان عالم جبروت یعنی عالم مجردات و عالم مُلك یعنی جهان مادی عالمی است كه آن را به عنوان "عالم مثالی" یا "عالم مثال" مینامند. جامی در تعریف این عالم مینویسد: عالم مثال یك عالم روحانی است نه از یك جوهر نورانی به لحاظ داشتن مقدار و نیز به دلیل محسوس بودن، شبیه جوهر جسمانی است و از طرف دیگر به دلیل نورانیت، شبیه جوهر مجرّد عقلی است.
موجودی که در عالم برزخ است ماده ندارد؛ اما شکل و صورت و حد و کم و کیف و أعراض فعلیه را دارد؛ یعنی دارای اندازه و حدود است، دارای رنگ و بوست. صورت مردمان برزخی رنگ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی و مسرت و غضب و نگرانی هست، در آنجا نور هست
عرفا با این برزخ مرتبط هستند و هر كسی به نسبت قوت و استعداد و صفای باطن میتواند اموال بندگان را مشاهده كند. و دیگری برزخی است كه بعد از مردن انسان ها به آنجا انتقال مییابند و كمتر اتفاق میافتد كه كسی با آنجا ارتباط برقرار كند. قیصری در مقدمه خود بر شرح تائیّه ابن فارض میگوید: با غیبت از عالم جسمانی، نخستین روزنه غیبی كه به روی انسان گشوده میشود همین دریچه عالم مثال است كه در این عالم هر كسی به نسب قوت استعداد و صفای باطن میتواند احوال بندگان را مشاهده كند. بعد میگوید: آن برزخی كه انسان پس از مفارقت از بدن جسمانی به آن وارد میشود، همین عالم مثال است. منتها آن موطن از برزخ كه انسان پس از مرگ به آن وارد میشود، غیر از آن موطن برزخی است كه از آن موطن وارد دنیا شده است.
بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب نیز بر اساس احادیث صحیح، در همین عالم مثالی است و در این عالم است، نعمت های قبر و سۆال نكیر و منكر در همان جا است. بحث و شنود چنان كه انبیاء خبر دادهاند.
خلاصه اینکه:
وجود جهانی حد فاصلِ جهان مادی و جهان عقلی یا آخرت، امری است كه از نظر دینی و عقلی و عرفانی امری مسلّم است، گرچه در بیان و تفسیر آن اختلافاتی وجود دارد. ولی آنچه از نظر كاربردی قابل توجه است این است كه چگونه زندگی كنیم تا در آنجا گرفتار نشویم، و تنها حل مشكل علمی آن، كافی نیست، بلكه از نظر علمی باید طوری رفتار كنیم كه توشهای برای آنجا تهیه كنیم.
خصوصیات عالم برزخ
انسان که از این دنیا می رود، به عالم دیگری به نام برزخ وارد می شود و در آنجا هست تا وقتی که در صور دمیده شود و مردم از قبرها بیرون آیند، در آن وقت به عالم قیامت وارد می شوند. برزخ به معنای فاصله است، فاصله بین دو خشکی یا دو آب یا دو چیز دیگر را برزخ گویند و چون عالمی که انسان پس از مردن در آنجا به سر می برد، فاصلهایست بین عالم دنیا و قیامت، آن را عالم برزخ گویند. برای آنکه خصوصیات عالم برزخ قدری روشن شود، باید توضیح بیشتری در این باره داده شود.
بین این عالَم که عالم جسم و جسمانیات است ـ که فعلاً در آن زندگی مادی خود را میگذرانیم ـ و بین عالم اسماء و صفات الهی، دو عالم است: یکی عالم مثال و دیگری عالم نفس. عالم مثال را عالم برزخ، و عالم نفس را عالم قیامت نیز گویند. و انسان تا از این دو عالم نگذرد به مقام اسماء و صفات الهیه نخواهد رسید؛ کما اینکه انسان تا از عالم برزخ نگذرد به عالم قیامت نمیرسد و به مقام اسماء و صفات کلیه الهیه نمیرسد مگر آنکه از نفس و قیامت عبور کند. و مراد از قیامت در اینجا قیامت کبری است؛ چون دو قیامت داریم: یکی قیامت صغری، و آن عبارت است از مردن و وارد در عالم برزخ شدن؛ و بر همین اصل رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ؛ هر کس بمیرد قیامت او برپا شده است». دیگری قیامت کبری، و آن عبارت است از خروج از عالم برزخ و مثال و داخل شدن در عالم نفس و قیامت. وقتی که مردم از عالم قبر خارج و به سوی عالم ظهورات نفس کلیه رهسپار می گردند، قیامت کبرای آنان بر پا شده است.
عالم ماده دارای هیولی و طبع و جسم و جسمانیات است و عالم نفس، تجرد مطلق از ماده و آثار ماده است؛ ولی عالم برزخ فاصله بین این دو عالم است؛ یعنی ماده نیست ولی آثار ماده از «کَیف» و «کَم» و «أیْن» و غیرها را دارد. ماده، جوهریست که قبول تشکل می کند و صورت جسمیه بر او عارض می گردد، و آثار جسم نیز در او پیدا می شود؛ و به واسطه قبول تشکل و تجسم، آن أعراض انفعالیهای که در جسم پیدا می شود در ماده نیز پیدا می شود، و مثل همین مادهای که در این عالم هست و به صور مختلفه درآمده و مردم میبینند، چون خاک و سنگ و آب و درخت و بدن انسان و بدن حیوان و أمثال ها در میآید.
اما آنچه در روایات به آن اشاره شده است این است كه بین این جهان مادی و زمانی كه قیامت كبری به وجود میآید، برزخ است و انسان ها بعد از مرگ به آنجا منتقل میشوند و مۆمنین در آنجا خوش و خرم هستند و كافرین معذّب و بعد از قیامت كبری، حسابرسی انسان ها شروع میشود و عدهای به جهنم و عدهای به بهشت خواهند رفت
موجودی که در عالم برزخ است ماده ندارد؛ اما شکل و صورت و حد و کم و کیف و أعراض فعلیه را دارد؛ یعنی دارای اندازه و حدود است، دارای رنگ و بوست. صورت مردمان برزخی رنگ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی و مسرت و غضب و نگرانی هست، در آنجا نور هست.
برزخ متصل و برزخ منفصل چیست؟
این بحث از چند ناحیه مورد بحث واقع میشود یكی از لحاظ دینی است و دیگری از لحاظ فلسفی و سومی از لحاظ عرفانی.
اما از نظر دینی، در قرآن كریم كلمه برزخ به معنای حدّ فاصل دو چیز به كار برده شده است، در سوره (الرّحمن - 19-20) میفرماید: "موج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان.." یعنی دو دریای آب شور و شیرین در كنار هم قرار دارند و یك حد فاصلی بین آن دو است طوری كه یكی در دیگری نفوذ نمیكند، البته در روایات ما این دو دریا تفسیر به دریای نبوت و امامت شده است و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ثمره این دو دریا هستند.
اما آنچه در روایات به آن اشاره شده است این است كه بین این جهان مادی و زمانی كه قیامت كبری به وجود میآید، برزخ است و انسان ها بعد از مرگ به آنجا منتقل میشوند و مۆمنین در آنجا خوش و خرم هستند و كافرین معذّب (اعتقادات صدوق، ص 29) و بعد از قیامت كبری، حسابرسی انسان ها شروع میشود و عدهای به جهنم و عدهای به بهشت خواهند رفت.
اما از نظر فلاسفه، حكمای اسلامی قائلند عالم برزخ همان عالم مثال است، و عالم مثال دو گونه است. مثال متصل (برزخ متصل) و مثال منفصل (برزخ منفصل).
مثال منفصل: جهانی است كه قائم به خود بوده و از نفوس جزئیه متخیله بی نیاز و مستقل میباشد.
مثال متصل: جهانی است قائم به نفوس جزئیه و پیوسته در متخیله افراد آدمی ظهور میكند.
ملاصدرا فیلسوف مسلمان شیعی میفرماید: جهان به صورت كلی سه قسم است: 1- جهان حسّی و دنیا 2- جهان غیب و آخرت 3- عالم عقل و مادی. برزخ منفصل حد فاصل جهان حسّ و عالم آخرت است و جهان اَوسط شمرده میشود. همان گونه كه در انسان هم این سه جهان قابل تصور است: 1- عقل 2- خیال 3- اعضای حسی. همان طور كه قوه خیال حد فاصل، قوه عقل و اعضای حسی انسان قرار دارد، عالم عقل هم حد فاصل جهان غیب و جهان حسّی است. از این جهت یكی را برزخ متصل مینامیم زیرا از انسان جدا نیست و دیگری را منفصل، زیرا از انسان جداست.
خلاصه از نظر فلاسفه، برزخ، بین عالم عقلی و عالم ماده قرار دارد و در عالم برزخ آثار ماده مثل كمّ - كیف و... وجود دارد ولی خود ماده وجود ندارد.
اما از نظر عرفا، میان عالم جبروت یعنی عالم مجردات و عالم مُلك یعنی جهان مادی عالمی است كه آن را به عنوان "عالم مثالی" یا "عالم مثال" مینامند. جامی در تعریف این عالم مینویسد: عالم مثال یك عالم روحانی است نه از یك جوهر نورانی به لحاظ داشتن مقدار و نیز به دلیل محسوس بودن، شبیه جوهر جسمانی است و از طرف دیگر به دلیل نورانیت، شبیه جوهر مجرّد عقلی است.
موجودی که در عالم برزخ است ماده ندارد؛ اما شکل و صورت و حد و کم و کیف و أعراض فعلیه را دارد؛ یعنی دارای اندازه و حدود است، دارای رنگ و بوست. صورت مردمان برزخی رنگ و حد دارد، و در آنجا خوشحالی و مسرت و غضب و نگرانی هست، در آنجا نور هست
عرفا با این برزخ مرتبط هستند و هر كسی به نسبت قوت و استعداد و صفای باطن میتواند اموال بندگان را مشاهده كند. و دیگری برزخی است كه بعد از مردن انسان ها به آنجا انتقال مییابند و كمتر اتفاق میافتد كه كسی با آنجا ارتباط برقرار كند. قیصری در مقدمه خود بر شرح تائیّه ابن فارض میگوید: با غیبت از عالم جسمانی، نخستین روزنه غیبی كه به روی انسان گشوده میشود همین دریچه عالم مثال است كه در این عالم هر كسی به نسب قوت استعداد و صفای باطن میتواند احوال بندگان را مشاهده كند. بعد میگوید: آن برزخی كه انسان پس از مفارقت از بدن جسمانی به آن وارد میشود، همین عالم مثال است. منتها آن موطن از برزخ كه انسان پس از مرگ به آن وارد میشود، غیر از آن موطن برزخی است كه از آن موطن وارد دنیا شده است.
بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب نیز بر اساس احادیث صحیح، در همین عالم مثالی است و در این عالم است، نعمت های قبر و سۆال نكیر و منكر در همان جا است. بحث و شنود چنان كه انبیاء خبر دادهاند.
خلاصه اینکه:
وجود جهانی حد فاصلِ جهان مادی و جهان عقلی یا آخرت، امری است كه از نظر دینی و عقلی و عرفانی امری مسلّم است، گرچه در بیان و تفسیر آن اختلافاتی وجود دارد. ولی آنچه از نظر كاربردی قابل توجه است این است كه چگونه زندگی كنیم تا در آنجا گرفتار نشویم، و تنها حل مشكل علمی آن، كافی نیست، بلكه از نظر علمی باید طوری رفتار كنیم كه توشهای برای آنجا تهیه كنیم.
۹۳/۰۹/۰۲