حقوقی که اهل بیت علیهم السلام بر ما دارند!!
حقیقت صراط: این حدیث شریف از امام حسن مجتبی علیهالسلام میباشد که متن و ترجمهی این فراز آن، به شرح ذیل میباشد: ( ادامه مطلب )
«وَ الَّذى بَعَثَ مُحَمَّدًا بِالْحَقِّ لا ینْتَقِصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنا إِلاّ نَقَصَهُ اللّهُ مِنْ عَمَلِهِ»
ترجمه: قسم به خدایى که محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ کس از حقّ ما اهل بیت چیزى را کم نکند، مگر آن که خداوند از عملش چیزى را کم گرداند.
الف – وجود (هستی) حق است و ایجاد حق مینماید. لذا هر ارتباط و تعاملی نیز باید بر پایهی رعایت حقوق باشد. خداوند متعال، خود حق است. مخلوقات و عالم هستی را نیز بر حق آفریده است، پس هر کدام به نسبت خودشان و به نسبت هر چه که با آن مرتبط هستند، حق و حقوقی دارند که باید رعایت شود.
خداوند کریم به محض آن که مخلوقی را خلق میکند، برای او حق قایل میشود. حتی حقوقی که به ارتباط و تعامل این مخلوق با خالقش مربوط میگردد. چنان چه حقی را نیز بر عهدهی خودش میگیرد و تعهد به تحقق آن مینماید: «وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا» و متذکر میگردد که چه کسی به عهدش باوفاتر از خداوند متعال است؟ «وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّه» (التوبه، 111)
الف – در نظام هستی، در خلق هر مخلوقی حکمتی است و قرار دادن هر کسی یا چیزی در جای خود، معنا و تبلور عدل است. لذا همین «حکمت و عدل»، همین جایگاه و نقش در عالم هستی، ایجاد حق و حقوق مینماید که هرگاه رعایت نگردد، میشود ظلم. چه قطع بیمورد یک درخت باشد، یا گرفتن دانهای از مورچه و یا کشتن امام معصوم علیهالسلام و یا ... .
ب – رعایت حقوق، خود موجب و علتی است برای زیادت کمّی و کیفی اعمال مقبول در نزد پروردگار عالم. پس بدیهی است که عدم رعایت این حقوق، موجب کاهش اعمال میگردد.
تفاوت حساب با جبر:
آیت الله حائری شیرازی، در دروس اخلاق خود، مثال بسیار گویایی بدین مضمون دارند: در حساب، شما اعداد دارید، مثل یک، دو، سه و ...، اما در جبر «علامت» دارید، مثل «3+» یا «3-». در حساب فاصله صفر تا سه، سه عدد است، اما در جبر فاصلهی «3+» با «3-»، شش عدد میشود. یعنی مضاعف میشود. سپس میافزایند که اعتقادات و اعمال ما همینطور هستند. وقتی کاری برای خدا صورت پذیرد، آن کار عدد است و آن نیت علامت جبری مثبت آن میشود و وقتی همان کار برای غیر خدا صورت گیرد، عدد همان عدد است، اما علامت جبری منفی میگیرد.
به عنوان مثال برای بحث ایشان، میتوان به نماز اشاره نمود که اگر عددش مثلاً هزار باشد، وقتی برای خدا شد، میشود مثبت هزار و وقتی برای ریا شد، می شود منفی هزار.
پس کسی که حق اهل عصمت علیهمالسلام را رعایت ننماید، نه تنها عملش کاهش مییابد، بلکه هر کاری که میکند، علامت منفی به خود میگیرد. این است که امام حسن مجتبی علیهالسلام، این مطلب مهم در نظام آفرینش را با چنان سوگندی بیان نمودند.
حقوق اهل عصمت علیهمالسلام:
حقوق اهل عصمت، یعنی حضرت محمد مصطفی و اهل بیت او صلوات الله علیهم اجمعین، بسیار متقن، روشن و بیان شده است که البته اشاره به بعض آنها نیز در این مجال کوتاه نمیگنجد، اما برای مثال به چند حق مسلم میتوان اشاره نمود:
الف – حق معرفت و شناخت:
اولین «حق» در مورد هر کسی یا چیزی، معرفت و شناخت اوست. بدیهی است که انسان تا کسی یا چیزی را نشناسد، نمیتواند حقوقش را بشناسد و اگر تعامل با او ضروری باشد، اولین و اساسیترین حقش، که حق شناختنش میباشد را نیز ضایع کرده است.
البته منظور از معرفت و شناخت، فقط شناخت شناسنامهای نیست. در شناسنامه در مقابل اسم پدر، مادر، همسر و فرزندان، اسمهایی نوشته شده است، اما اگر کسی نداند که اساساً پدر، مادر، همسر و فرزند یعنی چه و آنها از چه نقش و جایگاهی در نظام هستی برخوردارند، چگونه میتواند حقشان را بشناسد و رعایت نماید.
پس، باید دانست و فهمید که نبی، رسول، امام، ولیّالله و ولایت، خلیفةالله و خلافت، حجّتالله و دلالت، یعنی چه؟
ب – حق محبت و مودت:
بدیهی است که «شناخت» به تنهایی برای رشد و تعالی کفایت نمیکند، چرا که [در مباحث قبلی توضیح داده شد که] انسان به سوی محبوب میرود و نه به سوی معروف و انگیزه و هدفش معشوق است و نه معقول. البته اگر بر حق بود، عشق و عقل در او به وحدت میرسند. لذا پس از استدلالها عقلی و تذکرات بسیار برای بیدار و هوشیاری فکری و ذهنی که لازمه شناخت است، وقتی نوبت به حرکت به سوی معروف رسید، به پیامبرش فرمود: بگو اگر خدا را دوست دارید، دنبال من بیایید:
«قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.
ج – اطاعت، تأسی و تبعیت:
از دیگر حقوق اهل عصمت علیهمالسلام، اطاعت، تأسی و تبعیت از آنان است، چنان چه در قرآن کریم مکرر به آن تصریح شده است. از جمله آن فرمود: اطاعت خدا در اطاعت رسولش است. یعنی کسی مدعی نشود که من خدا را قبول دارم، میشناسم و اطاعت میکنم، اما با رسولش کاری ندارم. چرا که به کسی وحی نیامده است و در وحی نیز این اطاعت دستور داده شده است. لذا فرمود:
«مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا» (النساء، 80)
ترجمه: هر کس از پیامبر فرمان برد در حقیقتخدا را فرمان برده و هر کس رویگردان شود ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم.
و نیز فرمود که از خدا و رسول و اولیالامر اطاعت کنید و اگر در امری اختلاف کردید، [مثلاً اختلاف در همین که اولی الامر کیانند؟]، آن را به همان خدا و رسول ارجاع دهید.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُۆْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً» (النساء، 59)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هرگاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیکفرجامتر است.
د : سایر حقوق
حقوق دیگری است که در امتداد یک حق قرار میگیرند. به عنوان مثال: همانطور که اگر کسی را دوست باشد، خانواده، اموال، آبرو و امنیت او برایش مهم است، اگر کسی خدا را دوست داشته باشد و بخواهد حق خدا را رعایت کند، انبیا و اولیایش را دوست دارد و اگر کسی آنان را دوست داشته باشد، امّت آنان را دوست دارد و حقوقشان را رعایت مینماید. با دوستان آنها دوست و با دشمنانشان دشمن میگردد؛ چنان چه فرمود:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا» (الفتح، 29) ؛ محمد [صلوات الله علیه و آله] پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود مىبینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل چون کشتهاى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده دادهاست.