ازدواج بدون تعیین مهریه
" یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ ... (آیه 50 سوره احزاب)
خدای سبحان در این آیه شریفه برای رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بیان می کند از زنان آنچه من حلال کردهام هفت طایفه اند:
طایفه اول:" أَزْواجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ" که مراد از" اجور" مهریه ها است.
طایفه دوم:" وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَیْکَ " یعنی کنیزانی که به عنوان غنیمت و در جنگها، خدا در اختیار شما قرار داد، و اگر" ملک یمین" (کنیز) را مقید به" مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَیْکَ: آنچه خدا به عنوان غنیمت نصیب تو کرد"، نمود صرفاً به منظور توضیح بوده، نه احتراز، نظیر تقییدی که در ازدواج کرد، و فرمود:
همسرانی که مهرشان را دادهای.
سوم و چهارمین طایفه از زنانی که حلالاند، یعنی میتوان با آنان ازدواج کرد،" وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ " دختر عموها و دختر عمه هایند، بعضی «مجمعالبیان، ج 8، ص 364» از مفسرین گفتهاند: منظور از این دو طایفه زنان قریشاند.
پنجم و ششمین طایفه:" وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَالَاتِکَ " دختران دایی و دختران خالهاند، بعضی «ترجمه المیزان، ج16، ص: 50» از مفسرین گفتهاند یعنی زنان بنی زهره، و قید" اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ: آنهایی که با تو هجرت کردهاند"- به طوری که در مجمعالبیان گفته- مربوط به قبل از تحلیل غیر مهاجرت و نسخ آیه مورد بحث است، یعنی مربوط به ایامی است که ازدواج آن جناب با غیر زنان هجرت کرده حلال نبوده، لذا در این آیه فرموده: زنان نامبرده به شرطی بر تو حلالاند که با تو هجرت کرده باشند، و گر نه ازدواج تو با آنان حرام است.
هفتم از زنانی که آن جناب میتوانسته با آنان ازدواج کند:" وَامْرَأَةً مُّۆْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نفسها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَن یَسْتَنکِحَهَا " زن مۆمنهای است که خود را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ببخشد و آن جناب هم بخواهد با او ازدواج کند، که خداوند چنین زنی را که بخواهد بدون مهریه خود را در اختیار آن جناب بگذارد، برای آن جناب حلال کرده است، اگر بخواند میتواند با او ازدواج کند.
در بعضی از روایات آمده است هنگامی که" خوله" خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله بخشید صدای اعتراض" عایشه" بلند شد و گفت: ما بال النساء یبذلن انفسهن بلا مهر؟!:" چرا بعضی از زنان بدون مهر خود را در اختیار ازدواج می گذارند"؟! و در این هنگام آیه فوق نازل شد، ولی" عایشه" رو به سوی پیامبر ص کرد و گفت:" من می بینم خداوند مقصود تو را به سرعت انجام میدهد" (و این یک نوع تعریض بر پیامبر صلی الله علیه و آله بود) اما پیامبر ص فرمود: و انک ان اطعت اللَّه سارع فی هواک!: " تو نیز اگر اطاعت خدا کنی مقصودت را به سرعت انجام میدهد"!
" خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُۆْمِنِینَ "این جمله اعلام می دارد که این حکم- یعنی حلال شدن زنی برای مردی به صرف اینکه خود را به او ببخشد، از خصایصی است که مختص به آن جناب است، و در مۆمنین جریان ندارد.
همانطور که بیان شد مضمون آیه بیان رحمت های الهی نسبت به آن جناب، و تنزیه ساحت مقدس او بود، و آیه با دو کلمه " غفور" و " رحیم " ختم شد.
در بعضی از روایات آمده است هنگامی که" خوله" خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله بخشید، صدای اعتراض" عایشه" بلند شد و گفت: ما بال النساء یبذلن انفسهن بلا مهر؟!:" چرا بعضی از زنان بدون مهر خود را در اختیار ازدواج می گذارند"؟!
در مورد گروه اخیر (زنان بدون مهر) به نکات زیر باید توجه داشت:
1- بدون شک اجازه " گرفتن همسر بدون مهر" از مختصات پیامبر صلی الله علیه و آله بود و آیه نیز صراحت در این مسأله دارد، و به همین جهت از مسلمات فقه اسلام است.
بنابراین هیچ کس حق ندارد همسری را بدون مهر (کم به اشد یا زیاد) ازدواج کند، حتی اگر نام مهر به هنگام اجرای صیغه عقد برده نشود، و قرینه تعیین کنندهای نیز در کار نباشد، باید " مهر المثل" پرداخت، منظور از " مهر المثل" مهریهای است که زنانی با شرایط و خصوصیات او معمولاً برای خود قرار میدهند.
2- در اینکه آیا این حکم کلی در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله مصداقی پیدا کرده یا نه؟ در میان مفسران گفتگو است.
بعضی همچون ابن عباس و برخی دیگر از مفسران معتقدند که پیامبر صلی الله علیه و آله با هیچ زنی به این کیفیت ازدواج نکرد، بنابراین حکم بالا فقط یک اجازه کلی برای پیامبر صلی الله علیه و آله بود که هرگز عملاً مورد استفاده قرار نگرفت.
در حالی که بعضی دیگر نام سه یا چهار زن از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله را بردهاند که بدون مهر به ازدواج آن حضرت درآمدند،" میمونه" دختر حارث و" زینب" دختر خزیمه که از طایفه انصار بود، و زنی از بنی اسد به نام" ام شریک" دختر جابر و" خوله" دختر حکیم بوده است.
اجرای صیغه ازدواج با لفظ" هبه" تنها مخصوص پیامبر صلی الله علیه وآله بوده، و هیچ فرد دیگری نمیتواند با چنین لفظی عقد ازدواج را اجرا کند، ولی اگر اجرای عقد با لفظ ازدواج و نکاح انجام گیرد جایز است هر چند نامی از مهر برده نشود، زیرا همانگونه که گفتیم در صورت عدم ذکر مهر باید مهر المثل پرداخت (در حقیقت همانند آن است که تصریح به مهر المثل شده به اشد)
در بعضی از روایات آمده است هنگامی که" خوله" خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله بخشید، صدای اعتراض" عایشه" بلند شد و گفت: ما بال النساء یبذلن انفسهن بلا مهر؟!:" چرا بعضی از زنان بدون مهر خود را در اختیار ازدواج می گذارند"؟!
در این هنگام آیه فوق نازل شد، ولی" عایشه" رو به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله کرد و گفت:" من می بینم خداوند مقصود تو را به سرعت انجام میدهد" (و این یک نوع تعریض بر پیامبر صلی الله علیه و آله بود) اما پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
و انک ان اطعت اللَّه سارع فی هواک!:
" تو نیز اگر اطاعت خدا کنی مقصودت را به سرعت انجام میدهد"!.
اجرای صیغه ازدواج با لفظ" هبه" تنها مخصوص پیامبر صلی الله علیه وآله بوده، و هیچ فرد دیگری نمیتواند با چنین لفظی عقد ازدواج را اجرا کند، ولی اگر اجرای عقد با لفظ ازدواج و نکاح انجام گیرد جایز است هر چند نامی از مهر برده نشود، زیرا همانگونه که گفتیم در صورت عدم ذکر مهر باید مهر المثل پرداخت (در حقیقت همانند آن است که تصریح به مهر المثل شده به اشد)
بدون شک این گونه زنان تنها خواهان کسب افتخار معنوی بودند که از طریق ازدواج با پیامبر صلی الله علیه وآله برای آنها حاصل میشد، لذا بدون هیچ گونه مهری آماده همسری با او شدند، ولی همانگونه که گفتیم وجود چنین مصداقی برای حکم بالا از نظر تاریخی مسلم نیست.
آنچه مسلم است این است که خداوند چنین اجازهای را به پیامبر صلی الله علیه وآله داده بود.